شبکه یک - 24 آذر 1402

فاطمه ع، شهید دفاع از "حکومت ناب اسلامی" ("بیطرفی"؛ مذهب "وقار" در حین "فرار"!)

نشست (هزینه‌های "فاطمی بودن") _ شهادت فاطمه زهرا ع _ ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام محضر خواهران و برادران عزیز و عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت سیدتنا فاطمه الزهراء(ع).

دعا جدا، سیاست جدا، زیارت جدا. این نگاه، نگاه اهل بیتی نیست، نگاه فاطمی به مسئله نیست. این سه تا کجا به هم مربوط می شوند چه ربطی به هم دارند. فاطمه زهرا(س) که عزادار ایشان هستیم بین شیعه دو نگاه به خانم فاطمه زهرا داریم که حالا بین اهل سنت را هم خواهم گفت. یک بخشی ا زشیعه مرید و محب اهل بیت(ع) فاطمه و فرزندان فاطمه(س) هستند تحت این عنوان که محب اهل بیت باشد و بخاطر مظالمی که در حق این‌ها شد اشک بریزید و عزاداری کنید که ثواب دارد و ثواب هم حتماً دارد. این عزاداری‌ها و اشک‌ها حتماً دخالت در آخرت ما دارد ولی آن نگاهی که اثر این‌ها را در دنیای ما نبیند و بین دنیا و آخرت تفکیک کند و یک نگاه شخصی به مصائب فاطمه زهرا(س) داشته باشد و امامت اهل بیت(ع) امامت فاطمه و اولاد فاطمه(س) را نپذیرفته باشد و فکر کند که کل وظیفه‌اش در برابر فاطمه زهرا(س) فقط گرفتن دهه‌های فاطمیه است این یک نگاه به فاطمه زهرا(س) است. این یک نوع عزاداری و یک نوع تشیع است و آسان­ترین نوع تشیع است خیلی بی‌ضرر و بی‌خطر. به این معنا همه ما شیعه هستیم. به این معنا شیعه چند صد میلیون شیعه بوده و هست. به این معنا زمان خود حضرت زهرا(س) هم بودند ولی اطراف امیرالمونین(ع) و حضرت زهرا(س) را خلوت کردند یعنی همان موقع هم بر بعضی از مسائلی که پیش می آمد ناراحت بودند و اشک می­ریختند ولی هیچ وقت هزینه­گذاری نکردند. از مال و آبرو و آسایش شان نگذاشتند. گفتند ما همین حب را با همین درجه کافی می­دانیم مسئله را سیاسی‌اش نکنید، اجتماعی‌اش نکنید، عمومی نکنید. یک مسئله تاریخی است فراتاریخی که نیست مربوط به همیشه که نیست یک قضیه ای بوده فی واقعه! یک اتفاقی در صدر اسلام بعد از پیامبر(ص) افتاده از سقیفه تا شهادت حضرت فامطه(س) در آن چند ماه یک اتفاقاتی افتاده که کاش نمی افتاد. خیلی بد بود! ما بخاطر آن مسائل اشک می ریزیم و ابراز غم می کنیم اما وظیفه دیگری نداریم . این یک نگاهی است که بین خیلی از شیعیان از همان موقع بود. زمانی که حکومت امام حسن(ع) سقوط کرد شما فکر می کنید شیعه نبود؟ خیلی‌ها بودند ولی امام حسین(ع) وسط شیعیان خودش تنها بود تنهایش گذاشتند مجبورش کردند به قطعنامه 598 معاویه! زمان کربلا شما فکر می کنید فقط 72 شیعه بوده؟ برای چه 70 نفر می آیند؟ بقیه کجا هستند؟ بقیه غصه می خورند! ولی نمی آیند! و قول می دهند که بعد از شهادت امام حسین عزاداری کنند! قول صددرصد. شما بروید شهید بشوید ما که وظیفه نداریم. این نگاه به اهل بیت(ع)، عشق و محبت دارد ولی آن‌ها را امام خودش نمی داند. حسین جان را دوست دارم اما امام حسین(ع) را دوست ندارد! حسن جان قبول است امام حسن(ع) به عنوان که باید پشت سر او راه بیفتی و مأموم او باشی نه. امام حسین می‌گوید و اشک می ریزد انشاءالله پاداش هم می برد اما نه الآن در آن مسیر فداکاری می‌کند نه اگر آن موقع بود کاری می کرد. این یک سطح از تشیع مفت خورهاست. این جا کباب! آن جا کباب! یک کارهای بی‌خطر بکن، ولی اگر قرار شد پای اهل بیت(ع) مثل این قاسم سلیمانی‌ها بایستی مثل بچه‌های زمان جنگ، مثل آن بچه‌هایی که در رژیم پهلوی زیر شلاق بدن شان تکه تکه می شد و در تبعیدها و زندان‌ها می پوسیدند مثل این بچه‌هایی که در عملیات‌ها هزار هزار در خاک و خون دست و پا می زدند ما آن طور شیعه نمی‌خواهیم باشیم! غلام حسین هستیم اما حرم امام حسین(ع) دست داعشی‌ها افتاد عیبی ندارد! بیایند خراب کنند ما وظیفه ای نداریم. بعد انشاءالله از دور می ایستیم به خرابه‌هایش سلام می کنیم. ما وظیفه ای نداریم. این یک نگاه به فاطمه و عزای فاطمه(س) است.

اما یک نگاه هم نگاه شیعی. اولاً از خود فاطمه(س) این روایت را یادمان باشد که از ایشان پرسیدند شما چه کسانی را به عنوان شیعه خودتان قبول دارید؟ فرمودند فقط کسانی که به سبک ما زندگی می‌کنند آن‌ها شیعه هستند. نه در حد ما بلکه فقط به سبک ما در حد خودشان در آن مسیر و روش زندگی کنند شیعه ما هستند در مسائل خانوادگی، در بازار، اقتصاد، سیاست، خانواده مسیری را که ما می گفتیم می آیند آن‌هایی که عاقبت شان مثل ما می‌شود یک نفر از ما را زنده نمی گذارند. می‌دانید تنها مذهبی که تمام رهبرانش در دنیا شهید شدند شیعه است. هیچ مذهبی نیست که تمام رهبران او یا زهر و با سم ترور این طوری یا با شمشیر و قتل و شکنجه. این یعنی چی؟ یعنی شیعه انقلابی و سیاسی است. آب خوردن شیعه هم سیاسی است می‌گویند آب می خوری بگو لعنت بر یزید، سلام بر حسین. آب خوردن را که همه آب می خورند ولی شیعه می‌گوید نه ما یک طور دیگر آب می‌خوریم. ما آب خوردن مان هم با بقیه فرق می‌کند یعنی ما آب هم که می خوریم تشنه ایم آن هم سیاسی است. آنجا هم مرز انقلاب و غیر انقلابی و ضد انقلابی مشخص است. در زیارت عاشورا دیدید که شما غیر انقلابیونی که امام حسین را تنها گذاشتند آنها را هم لعن و نفرین می کنید؟ فقط دشمن و ضد اهل بیت را لعن نمی‌کنید یعنی نمی‌گوید لعنت بر یزید و شمر و... بلکه می‌گوید و لعنت بر آنهایی که شنیدند و سکوت کردند. گفتند ما بی‌طرف هستیم و لعنت بر آن‌هایی که شمشیر به ما نزدند اما افسار اسب آن‌ها را یک لحظه گرفتند و به آن‌ها کمک کردند این‌ها سوار اسب‌ها بشوند. لعنت بر آن‌ها. لعنت بر آن‌هایی که زین روی اسب‌هایشان گذاشتند ولو خودشان به کربلا به جنگ ما نیامدند. یعنی لعنت بر این‌هایی که می‌گویند ما بیطرف هستیم در جنگ نبرد بین حق و باطل ما که شخصاً حسین را نکشتیم خب یزید هم شخصاً حسین را نکشت! تا جایی که می‌دانید یزید اولین مجلس عزاداری امام حسین را گرفت! چون خطبه‌های حضرت زینب(س) و حضرت سجاد(ع) آن جا را بهم ریخت و آن کسی که اول باید چوب به لب و دندان امام حسین بعد به غلط کردن افتاد و گفت من گفتم بروید کلاه بروید اینها رفتند سر آوردند. ما که نمی­خواستیم این اتفاقات بیفتد. بعد مجلس عزا گرفت. این را هم بشنوید اولین عزاداری از نوع شیعه لندنی را یزید گرفته است بعد در مسجدهای شام گفتند برای حسین مجلس بگیرید بعد مشاورهایش می پرسند که چطوری شد؟ می پرسند که خب خودتان این‌ها را کشتید! هم خودتان می کشید و هم عزاداری برایشان می‌گیرید؟ تا دیروز یک چیز دیگری می گفتید از امروز که معلوم شد این‌ها بچه‌های پیامبر هستند چیز دیگری می‌گویید؟ می دانستید مردم شام فکر می‌کردند که می‌گویند اهل بیت همین معاویه و یزید اهل بیت هستند! واقعاً این طوری آنها را شستشوی مغزی و رسانه ای داده بودند. همین الآن هم در دنیا چطوری که رسانه‌ها و فضای مجازی و ماهواره‌ها طوری است که حق و باطل را جابجا می‌کنند آن موقع‌ها بدون این ماهواره‌ها و فضاهای مجازی معاویه کاری کرده بود که نصف غربی امت اسلام فکر می‌کردند معاویه و یزید اهل بیت پیامبر هستند! لذا این اسرا که آوردند مردم می پرسیدند شما اسرای کجا هستید؟ این‌ها می گفتند ما اسرای اهل بیت هستیم مردم یک مرتبه شوکه می شدند. چرا امام سجاد و حضرت زینب مدام می‌گویند ما را می‌شناسید؟ امام سجاد(ع) می‌گوید من پسر پیامبرم. برای آن جوی که آنجاست واقعاً خیلی‌ها نمی‌دانستند تلویزیون و اینترنت و این حرفها نبود که مردم قیافه افراد را بشناسند یا اسم اینها را بدانند. این‌ها گفته بودند این‌ها دشمنان اسلام هستند. اوضاع برگشت یزید اعلام کرد در تمام مساجد بنشینند عزای حسین بگیرند قرآن پخش کنند هیچی نگویید فقط قرآن بخوانید و ثواب ببرید و ثوابش را هدیه به روح حسین کنید. مردم در مجلس عزای امام حسین می نشستند پچ پچ‌ها شروع می شد که قضیه چیست؟ اگر این آدم‌ها این قدر مهم هستند چرا شما این‌ها را کشتید؟ دعوا سر چه بوده؟ یزید گفت اعلام کنید وقتی قرآن خوانده می‌شود اسلام می فرماید وقتی قرآن خوانده می‌شود سکوت کنید فقط گوش کنید. بله آن یک حرفی است که می‌گوید همین طور ور ور قرآن نخوانید که خب قرآن مان را خواندیم تمام شد و وسط آن حرف‌های دیگر بزنیم. قرآن که می‌خوانند اصل فلسفه زندگی و مرگ و همه حقیقت را دارد با تو درمیان می گذارد با دقت و توجه گوش کن که دارد به تو چه می‌گوید؟ مثل این مجلس‌هایی که ما برای تلاوت می‌گیریم که خیلی هم تلاوت خوب است ولی دیدید این قاری خوش صداست می‌خواند همه هم مرتب می‌گویند اَعِد اَعد! منظور از اَعِد یعنی صدایت را بروم. یک بار دیگر بخوان حال کنیم. اصلاً به آیه و معنی آیه اغلب کاری ندارد نمی‌گوید که اَعِد یک بار دیگر آیه را بخوان ببینیم چه گفت؟! نه به آن کاری ندارند یعنی عجب چه چهی زدی یک بار دیگر بخوان یک حالی بکنیم! آن َعِد که گفتند یعنی یک بار دیگر آیه را بخوان ببینیم خدا چه گفته و دوباره فکر کنیم. یزید این آیه را خواند - اسلام یزیدی و اسلام آمریکایی آن موقع – گفت قرآن که می‌خوانند همه ساکت باشید وسط آن سوال‌های سیاسی نکنید که چه بود و چه شد؟ هرچه که شد گذشت خدا خواست ثوابش را به روح حسین بدهید. بعد هم می‌دانید وقتی اسرا به مدینه برگشتند به عنوان اسیر نبودند بلکه به عنوان مهمان بودند و با احترام برگشتند. رفتن شان ا ین طوری بود در برگشتن شان حکومت وا داد.

این نگاه که حضرت فاطمه(س) فرمودند هرکس مثل ما در حد خودش زندگی کند شیعه ماست و الا بقیه دیگر شیعه ما نیستید. همین که طرفدار ما و دوستدار ما هستید خیلی خب، در همان هم رشد می کنید و ثواب می برید! ولی شیعه ما نیستید. چون شیعه باید هزینه بدهد. شیعه باید از پول مفت و سود مفت و از مال حرام بگذرد. نمی توانی هم کلاهبرداری کنی هم شیعه باشی! هم شیعه هم رشوه! هم خیانت جنسی به همسرمان و هم شیعه! این طوری نمی‌شود. پس روشن بشود که ما دوجور تشیع داریم که یکی‌اش اصلاً تشیع نیست. هر کاری می‌خواهی بکن و عزاداری هم بکن این همه‌اش را پاک می‌کند و صاف می‌کند اصلاً این نگاه آدم را تشویق به گناه می‌کند. یک گارانتی داری عزاداری است و این وسط‌هایش هر غلطی می‌خواهی بکن کل آن با ما! یک وقتی می‌خواهید افراد را جذب کنید که مأیوس نشوند بله روایت داریم که حق ندارید کسی را از اسلام و سیدالشهداء(ع) مأیوس کنید. به فاسدترین آدم هم بگویید امام حسین شما را می پذیرد بیایید. بله این درست است. همین عزای فاطمه(س) در طول این هزار و خورده‌ای سال چقدرها را آدم کرد؟ هرچه داریم از عزا و ذکر فاطمه و اولاد فاطمه است. همین انقلاب ما محصوص فاطمه و امام حسین است. اتفاقاتی که دارد در عراق و سوریه و شام و یمن می‌افتد این‌ها کار بچه‌های زهراست، خط فاطمه زهراست و خط اسلام اصیل است. کمر اسرائیل را این‌ها شکستند. پایگاه‌های آمریکایی را و صهیونیست‌ها و حکومت‌های وابسته منطقه همه این‌ها از فاطمه و اولاد فاطمه می‌ترسند چون این‌ها اصل قرآن و اصل اسلام هستند. به تعبیر بعضی از اساتید که می‌گویند ما مرتب از فاطمه(س) می‌گوییم ولی به سبک آن اصلاً کاری نداریم مثلاً می‌گوییم که ایشان با حال ناتوانی و با ان فشار جسمی و روحی که به ایشان آمده بود باز ایشان سکوت نمی‌کرد و به مسجد می رفت و در محضر عمومی حقی را بگوید و اعتراض کند. بعد می‌گوییم ما شیعه او هستیم و حاضر نیستیم خیلی وقت‌ها پای حق بایستیم. جان مان که هیچی، آبرویمان هم هیچی، از راحتی مان هم نمی گذریم. مرتب می‌گویم فاطمه زهرا با پهلوی شکسته و با آن فشار روحی و با آن وضعیت باز هم سکوت نمی‌کرد و اعتراض می کرد. خب این یعنی این که شیعه باید درحد خودش مثل فاطمه زهرا باشد، از کسی هم نترسد او از کسی نمی ترسید. شیعه ترسو که فایده ندارد فاطمه که اهل دنیا نبود. شعیه ای که اهل دنیاست شیعه فاطمه نیست. فاطمه دروغ نمی گفت. فاطمه به مستضعفین و محرومین خدمت می کرد. نمی‌شود هم شیعه باشیم و هم زندگی سرمایه داری و اشرافی داشته باشیم. دعای ندبه بگیریم و در بخش زنانه‌اش مدام طلاهایشان را به هم نشان بدهند که ببیند در بخش مردانه‌اش هم قبل از دعا یا بعد از دعا از آخرین معامله زمین شان بگویند. یا رقابت کنند که چه کسی در دعا صبحانه‌اش مفصل تر و چه کسی منبری‌اش چه کسی بود؟ مداحش چه کسی بود؟ ما این طرفی بودیم شما آن طوری بودید؟ دیدید بعضی از هیئت‌ها به اسم امام حسین با هم دعوا می‌کنند که هیئت ما بهتر بود یا هیئت شما؟ بعضی‌ها بحث امام حسین بهانه است بلکه بحث من است.

می‌گویند ایشان در برابر جامعه بزرگ زمان خودش یک تنه ایستاد چطور می‌شود شیعه فاطمه باشی جلوی استبداد شاه و صدام و آل سعود و جلوی استکبار شرق و غرب نایستی؟ می‌گوید نه ما آن طوری نیستیم ما فقط در همین که ذکر مصیبت کنیم و زود هم تمام بشود. در سبک زندگی هم همینطور هستیم. همه ما بارها در این روضه‌های حضرت فاطمه می‌گوییم که ایشان شب عروسی‌اش یک خانمی آمد فقیر بود گفت خانم من هیچی ندارم حتی یک لباس مناسب ندارم ایشان نگفت بعد از مراسم عروسی‌ام که تمام شد. بلکه همان جا یک جایی را پیدا کرد لباس عروسی‌اش را عوض کرد البته مثل لباس عروسی ماها نبوده اما بالاخره بهترین لباسش بوده، همان جا بهترین لباسش را تعویض می‌کند و لباس معمولی می پوشد این را به آن زن فقیر می‌دهد و می‌گوید بیشتر نیاز دارد. مرتب همین را می‌گوییم اشک هم می ریزیم ولی هیچ کدام شبیه این کارها را نمی‌کنیم. می‌گوییم سه روز این خانواده روزه گرفتند علی و فاطمه و حسنین، می‌خواستند افطار کنند یک شب فقیری آمد، یک شب اسیری آمد یک وقت یتیمی آمد، یک شب برده ای آمد، امیرالمومنین(ع) می گفت من غذایم را به این‌ها می دهم. حضرت فاطمه(س) می گفت من غذایم را به این‌ها می دهم. حسن و حسین کوچولو بودند می گفتند ما هم غذایمان را می دهیم. خب ما همه این‌ها را مرتب می‌گوییم. آیه در این مورد نازل شد و ما خیلی راحت می خوریم در حالی که خیلی‌ها گرسنه‌اند در حالی که ما خودمان در گرسنه کردن آن‌ها نقش داریم یعنی گران می فروشیم کلاهش را در بازار برمی‌داریم، ما داریم آن‌ها را فقیر می کنیم و یک خانواده را داریم از پا می‌اندازیم. بقیه رقیب ما نیستند دشمن ما نیستند فاطمه زهرا(س) می فرماید بقیه خواهران و برادران شما هستند در معامله نباید تصمیم بگیری که کلاهش را برداری! بلکه باید یک کاری که هم تو به حقوقت برسی و هم او به حقوقش برسد. این بازار فاطمی می‌شود و آن سیاست فاطمی می‌شود و آن دانشگاه فاطمی می‌شود و آن حوزه فاطمی می‌شود. ما نان را از گلوی خودمان نمی بریم بدهیم به فقرا ولی اگر بتوانیم از گلوی آن‌ها می بریم خودمان می خوریم! ولی شیعه فاطمه هم هستیم! این سبک دوم تشیع است. اصلا چرا فاطمه زهرا این همه مصیبت کشیدند؟ چرا در جوانی به شهادت برسند؟ چرا مزار ایشان نامعلم است یعنی حتی قبر ایشان سانسور شد، حرف‌هایش سانسور شد، اکثر فرمایشات ایشان در تاریخ نمانده ولی همان مقدر که مانده کافی است. می خواهم بگویم اگر واقعاً فاطمی می باشیم و به دهه فاطمیه دقیق نگاه کنیم به این مسئله فجر و مقاومت چقدر مربوط است. اصلا ًخود فاطمه زهرا(س) اولین انقلابی پس از پیامبر است و بزرگ ترین انقلابی تاریخ اسلام است. چون اولین کسی که جلوی اولین انحراف‌ها ایستاد فاطمه(س) بود. مسئله‌اش شخصی نبود. مسئله امت بود، مسئله اسلام و مکتب و عدالت بود. اگر به فدک هم اشاره می‌کند برای یک تیکه باغ نیست. مثال می زند شما با من در این مورد این کار را کردید و با علی در این مورد آن کار را کردید. همه تان شنیدید که پیامبر راجع به علی چه گفته, و علی هم نه برای این که شوهر من است دارم می‌گویم برای این که اولین مسلمان و بزرگترین مجاهد بود و پیامبر این همه در مورد او با شما حرف زده است. بحث من و علی نیست بحث شماست. من نگران حقوق شما هستم. آن خطبه زهرا(س) در آن جا می فرماید از این پس با این شیوه‌هایی که پیش می‌گیرند به سمت شمشیر و خشونت وجنگهای داخلی می روید در حالی که علی قرار بود شما را به آبادی و اخلاق و برادری برساند و یک اسلام دیگری حاکم می‌شود اول ممکن است خیلی زاویه نباشد کم باشد آشکار نباشد ولی این به تدریج می رود. نیم قرن نشده فرق آن یزید و حسین می‌شود و تا هزار سال بعد هم می ماند. الآن در کل جهان اسلام همین یزید‌ها و صدام و شاه و آل سعود و همین خبیث‌ها و لامذهب‌ها حاکم هستند. وقتی حضرت علی(ع) دارند حضرت فاطمه(س) را دفن می‌کنند دیدید که آن فرمایش ایشان چقدر تکان دهنده است. قلب علی که هیچ جا نمی لرزد آن جا ازهم فروپاشیده است. علی خودش می‌گوید من دیگر تمام شدم! وقتی دارد فاطمه را دفن می‌کند می فرماید: رُوِی عنه أنَه قاله ان دفع فاطمه کالمناجی رسول الله عنده قبره» وقتی حضرت فاطمه(س) دفن می‌شود کنار قبر رسول الله(ص) که خود همین هم به نظرم یکی از دلایلی است که حضرت زهرا همان جا در خانه خودشان در کنار پیامبر دفن شدند نه در بقیع یا جای دیگری. چون از همین تعبیر می‌آید البته صریح نیست ولی برمی‌آید. از ایشان نقل می‌شود که وقتی حضرت فاطمه(س) را دفن کردند حضرت علی(ع) روی خاک نشست و نمی‌توانست بلند شود و رو کرد به مزار پیامبر اکرم و درحالی که اشک می ریخت به پیامبر گفت که سلام به آن که خدا فرستاد از طرف من و از طرف دخترت که دیگر اینک نزد تو آمد.

«السَّلامُ عَلَیکَ یا رسولَ اللّهِ عَنّی وَعَن اِبنَتِکَ النّازِلَةِ فی جِوارِکَ» تا الآن فاطمه با من بود از این پس با شماست. تا این لحظه سلام من و فاطمه بر شما. از این لحظه که فاطمه پیش شما آمد و همسایه شماست. بعد علی می‌گوید دیگر از این پس من باید این مسیر را به تنهایی ادامه بدهد «وَالسَّریعَةِ اللَّحاقِ بِکَ» چقدر زود به تو ملحق شد دوری تو رانمی‌توانست تحمل کند اینجا برایش تنگ بود. چقدر عجله داشت «وَالسَّریعَةِ اللَّحاقِ» که پیش شما بیاید. و اما من؛ فاطمه که آمد من این جا چه کنم؟ «قَلَّ یا رسولُ اللّه ِ عَن صَفیَّتِکَ صَبری،» قدرت مقاومت را که قبلا داشتم دیگر نخواهم داشت تقریباً بریدم. «قلّ صبری» یعنی دیگر قدرت تحمل و آن صبر را ندارم. یعنی علی بعد از فاطمه و بدون فاطمه دیگر علی با فاطمه نیست! این قدرت فاطمه را نشان می‌دهد. علی کیست که دارد این حرف‌ها را می زند؟ علی کسی است که می‌گوید اگر تمام عرب یک طرف بایستند من یک طرف والله به خدا سوگند نه شک می کنم نه می ترسم! این آدم که یدالله سیف الله است این آدم می‌گوید دیگر بعد از فاطمه، علی علی قبل نیست. «قلّ صبری» قدرت صبر و مقاومت من خاموش شد و از این پس «صفیک» صفیّه یعنی برگزیده دختری که یک دختر معمولی و آدم معمولی نبود. یک انسان برگزیده و انتخاب شده بود من دیگر بدون او چگونه این مسیر را ادامه بدهم؟ «وَرَقَّ عَنها تَجَلُّدی؛» تا الآن من پوست کلفت بودم از این به بعد پوستم کلفت نیست و از این به بعد آن چابکی و آن نشاط را که داشتم و دلم به فاطمه گرم بود دیگر آن حالت را ندارم. علی منهای فاطمه یعنی علی منهای علی. بعد می‌گویند فقط یک چیز من را نگه داشته، و آن این که من همین تجربه تلخ را یک بار دیگر هم قبلاً داشتمو آن وقتی بود که یا رسول الله خود تو از بین ما رفتی. آن بار هم همین طور شد. من یک بار دیگر این تجربه تلخ را داشتم «إلاّ أنَّ لی فی التَّأسّی بِعَظیمِ فُرقَتِکَ وَفادِحِ مُصیبَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ؛» الا ان لی ... فرقتک و فادح مصیبتک موضع ..» آن جدایی بزرگ خودت از ما وقتی که چند ماه پیش رفتی. آنجا اولین بار کمر ما شکست. یتیم شدم و بدون تو تنها شدم چه کار باید کرد؟ بدون تو چطور می‌شود زندگی را ادامه داد؟ آن مصیبتی که مصیبت بزرگ بود رفتن تو بود آن لحظه ای که «فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَةِ قَبرِکَ،» آن لحظه‌ای که خودم سر شما را بر بالین تان در قبر گذاشتم در حالی که شما در آغوش من جان دادید «وَ فاضَت بَینَ نَحری وَصَدری نَفسُکَ.» بین گلو و سینه ام سر شما در بغل من و از این عالم رفتید «فَإنّا للّه ِ وَإنّا إلَیهِ راجِعونَ.» تنها چیزی که پس از تو و اینک پس از فاطمه قدرت ادامه مسیر را می‌دهد این است که همه ما از خداییم و همه به محضر او برمی گردیم و ته خط خداست. فقط این به من آرامش می‌دهد «فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ،» امانتی که به ما دادی به تو برگشت اما چطور برگشت. تو به ما کی تحویل دادی و ما به تو کی تحویل دادی؟ «وَأُخِذَتِ الرَّهینَةُ.» آن چیزی که پیش ما گرو گذاشتی پس داده شد. این فاطمه ای بود که به ما سپردی. این فاطمه ای است که به تو برمی گردانیم این از تو و فاطمه که اینک نزد توست. اما من؛ اما علی – چقدر قشنگ و زیباست - «أما حزنی و سرمد» از این پس علی است و غم ابد. علی است و غم ابد، حزن سرمد. دیگر علی است و تا لحظه ای که در این عالم است علی بدون لبخند و علی بدون شادی خواهد بود غمی که تا ابد ادامه خواهد یافت. غم سرمدی. «أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ، وَأمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ» از این پس علی روزها که مدام درگیر بود و شب‌ها هم که عبادت می کرد و گاهی استراحتی داشت دیگر از این پس علی شب‌ها هم نخواهد خوابید و دیگر آرامشی نخواهد بود. «وَأمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ» شب‌ها باید بیدار بنشینم که چه وقت صبح می‌شود «إلى أن یَختارَ اللّه ُ لی دارَکَ» تا این که خداوند من را هم بپذیرد. و من هم راحت بشوم و پیش شما بیایم آن جا بیایم با این مقامی که شما دارید «الَّتی أنتَ بِها مُقیمٌ» از این به بعد وضع من این است این روزهای من با غم است و شبها که تا صبح باید بیدار باشم که چه زمانی صبح می‌شود تا زمانی که خداوند من را بپذیرد و من هم پیش شما بیایم. «وَسَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ» اما این که در این چند ماه چه گذشت از دخترت بپرس. ایشان به شما گزارش این چند ماه را بدهد که پس از تو بر سر قدرت چه شد؟ در انتخاب بین قدرت و عدالت چه شد و با او چه کردند؟ «بِتَضافُرِ أُمَّتِکَ عَلى هَضمِها» همه با هم بستند برای این که فاطمه را خورد کنند. از او بپرس فاطمه را سوال پیچ کن من خجالت می کشم بگویم از او بپرس «فَأحفِها السؤالَ وَاستَخبِرها الحالَ.» و از او خبر بگیر که این جا چه خبر است؟ در امت تو پس از تو و بدون تو دارد چه اتفاقاتی می‌افتد؟ و این در حالی است که هنوز مدت طولانی از رفتن تو نگذشته بود تازه تو را دفن کرده بودیم «هذا وَلَم یَطُلِ العَهدُ وَلَم یَخلُ مِنکَ الذِّکرُ.» هنوز همه از شما صحبت می‌کردند اسم تان پاک نشده بود و فراموش نشده بودید همه می گفتند رسول الله ولی خلاف عمل شد. «وَالسَّلامُ عَلَیکُما سَلامَ» درود بر شما دو تن، دو عزیز من. سلام و مودع، سلام و خداحافظی و وداع. اما معنی خداحافظی این نیست که من حوصله‌ام سر رفت بروم به کارهایم برسم من اینجا کاری ندارم کار من شماها بودید و همه چیز من بود. می‌روم «مُوَدِّعٍ لاقالٍ وَلاسَئِمٍ» نه خسته شدم و نه ناراضی هستم «فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ» اگر الان دارم از پیش شما می‌روم برای این نیست که خسته شدم و حوصله‌ام سر رفتو دیگر بس است. تا ابد این جا کنار شما بنشینم بس نیست «و إن» و اگر بلند بشوم و بروم معنی‌اش این نیست که خسته شدم و اگر بنشینم معنی‌اش این نیست که «وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ،» معنی‌اش این نیست که اعتراضی دارم. این به خدا اعتراض نیست.

بعد را جع به اهل سنت هم مسئله ای است که به شما بگویم. بعضی‌ها فکر می‌کنند کل سنی‌ها یک جور هستند و همه یک چیزی می‌گویند و دشمن فاطمه زهرا(س) و اهل بیت(ع) هستند این طور نیست. اغلب اهل سنت یعنی مردم شان و علمایشان از 4 مذهب محب اهل بیت هستند علی و فاطمه و حسن و حسین روایات متواتر بسیار در منابع شان هست که هرکس دشمن این‌هاست دشمن خدا و پیامبر است. هرکس دوست اینهاست دوست خدا و پیامبر است. این روایات هست منتهی مسئله این است که در کنار این روایات از زمان معاویه و بنی‌امیه و بعد بنی عباس روایات دیگر بسیاری هم جعل شد وساخته شد که این‌ها را خراب کند و تا حدودی کرد. بعضی روایات پیامبر سانسور شد بعضی روایات دیگر هم از طرف حکومت‌ها جعل شد این باعث شد که اکثر امت اسلام سردرگم شدند. مثلاً معاویه روایت جعل کرد که مگر نمی‌گویند پیامبر فرمود «قالرسول الله حسن منی و أنا من حسن و حسین منی و أنا من حسین» خودم شنیدم که پیامبر فرمودند «معاویه منی و أنا من معاویه» گفتند خب پیامبر هم راجع به حسن گفته و هم راجع به معاویه. لذا در جنگ حسن و معاویه, هر کدام برد فرقی نمی‌کند! در هر دو صورت پیامبر برده است! چون پیامبر به هر دوی اینها گفته «أنت منی و أنا منک» بنابراین مردم اهل سنت گناهی ندارند روایت دیگری برای آنها خوانده شده است روایاتی که بخش مهمی از آن در زمان بنی‌امیه جعل شد وهابی‌ها به شیوه ای دیگر ادامه می دهند. در شیعه هم ما روایات جعلی داریم. روایاتی راجع به اهل بیت جعل شد که خود اهل بیت دشمن همین حرفها بودند. اهل بیت را در حد خدا بالا بردن صفات خاص الهی را به اهل بیت نسبت دادن. این‌ها هم به عنوان این که امام‌ها این را گفتند. متقابلاً این طرف غلات شیعه افراطیون می‌گویند این‌ها مشرک هستند.

ما روایاتی داریم که هیچ مسلمانی را کافر نگویید هرکس گفت مسلمانم بپذیرید مسلمان هستم. البته خطا دارد اشتباه دارد ولی نگویید تو کافری. کسانی که ناصبی هستند یعنی به اهل بیت توهین می‌کنند و فحش می دهند و صریح می‌گویند ما دشمن شماییم اینها کافرند. ولو قرآن بخوانند. یک) کسانی که به اسم شیعه اهل بیت روایات غالیانه یعنی افراطی راجع به اهل بیت(ع) جعل کردند و به این‌ها عقیده داشته باشند. بگویند حالا اگر خدا کارت را حل کرد که کرد اگر نشد حضرت عباس که هست! یعنی به اسم ما می خواهند خدا را دور بزنند این‌ها هم مشرک هستند. به این معنا خود اهل بیت این دوتا گروه را تکفیر کردند منتهی دوتا گروه واقعاً منحرف افراط و تفریطی را تکفیر کردند. ولی این جریان‌ها می آید خود مومنین واقعی را تکفیر می‌کنند. اهل سنت محب علی و فاطمه و اولاد فاطمه هستند. اینها بستگان پیامبر هستند محترم هستند کاش قضیه کربلا نمی‌شد اغلب اهل سنت مخالف یزید و طرفدار امام حسین هستند. منتهی بعضی‌ها توجیه می‌کنند کسانی جزو این وهابی‌های تندرو که حتی می‌گویند حسین آدم خوبی بود ولی یزید حق داشت این کار را بکند برای این که حسین داشت نظم جامعه و حکومت را بهم می زد. کسانی را داریم که گفتند حسین رضی الله به دست یزید رضی الله کشته شد خداوند از هر دویشان قبول کند! ولی اکثر اهل سنت این را نمی‌گویند می‌گویند یزید خیانت کرد، جنایت کرد و الا بین علمای اهل سنت ما کسانی را داریم حتی سر قضیه سقیفه بحث‌هایی می‌بینید در کتب بزرگان اهل سنت از قدیم از قرن‌ها قبل که را که به تحلیل مسائل بعد از پیامبر بحث می‌کنند. مثلاً ابن اثیر که از بزرگان اهل سنت است و اتفاقاً وهابی‌ها هم خیلی به آثار ایشان ارجاع می‌دهد از «صحیح بخاری» نقل می‌کند و می‌گوید که ما روایات متعددی داریم که حرف شیعه را در مورد بعضی از اتفاقاتی که بعد از پیامبر افتاد قبول دارد. منتتهی نتیجه‌گیری ما تفاوت می‌شود. یعنی روایاتی که می‌گویند کاش نمی‌شد ولی مجبور بودیم و چاره ای نداشتیم. ایشان می‌گوید که روایتی از خلیفه دوم هست که خود ایشان جزو اولین منتقدان قضایای سقیفه شد. با یک عالم دیگری بحث می‌کند و می‌گوید فاطمه زهرا(س) محبوبه پیامبر بود، گل پیامبر بود، عزیز پیامبر بود پیش ما محترم است ولی ایشان نباید بعد از پیامبر جلوی حکومت می ایستاد. بعضی از علمای بزرگ اهل سنت جواب می دهند که خلیفه دوم خودش بعداً جزو منتقدین او بود. صحیح بخاری روایاتی نقل می‌کند می‌گوید که «صحیح بخاری»، جلد 6، صفحه 2505 و حدیث 6442 باب 16 کتاب 90 «کتاب المحاربین» آنجا روایات متعددی است یکی‌اش این است می‌گوید خلیفه دوم بعد از آن قضایا که مدتی گذشت گفت «کانَ بَیعَةُ أَبِی بَکرٍ فَلْتَةً» گفت آن اتفاقاتی که افتاد با شتاب رفتیم «فلتمم» بود. «فلته» یعنی یک کاری بود که یک مرتبه انجام شد یعنی از سر تأمل و فرصت و بررسی و مشورت نبود. خلاصه‌اش ما ترسیدیم. حالا بعضی‌ها می‌گویند که اینها می‌گویند ترسیدیم که اسلام و حکومت به خطر بیفتد زود باید یک کسی را بگذاریم. بله باید زود یک کسی را بگذارید اما بحث این است که چه کسی را باید بگذارید؟ کسی که پیامبر گفته یا کسی را که پیامبر نگفته؟

در یک روایت دیگری این است که هیچ کس بیشتر پذیرش نداشت. علی و خیلی‌های دیگر دشمنانی داشت چون خیلی از رهبران کفارو مشرکین را علی کشته بود کینه داشتند از ابوبکر خیلی کینه نداشتند. لذا این طور مصلحت‌ها بود. یک لغزش و کار ناگهانی. فلته تعبیر خلیفه دوم است این را جناب ابن اثیر می‌گوید. عالم بزرگ سنی. «فتمت» دیگر تمام شد « اِنَّهَا قَدْ کَانَتْ کَذَلِکَ، وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَی شَرَّهَا» واقعاً یک خطر و یک بحران بود و خیلی عواقب خطرناکی داشت ولی الحمدلله خدا آن را جمع و جور کرد و حکومت تثبیت شد. «وَلَیْسَ فیکم من تُقْطَعُ الْاَعْنَاقُ الیه مِثْلُ ابی بَکْرٍ» هیچ کس به نظرمان رسید به اندازه ابوبکر نیست که در این مقام باشد و کمتر دشمن داشته باشد. علی در بدر بوده، همین که در دعای ندبه می خوانید که این‌ها کینه‌های احقاد بدری و خیبری و حنینی است. علی در هر عملیات یک عده از بزرگان این‌ها را زده است حالا بقایای این‌ها مسلمان شدند تن به حکومت علی نمی دهند. بلکه تا کربلا می‌روند بعداً انتقام بگیرند. ابن اثیر می‌گوید خلیفه دوم خودش در صحیح بخاری می‌گوید اگر کسی بعد از این این کاری که ما در سقیفه بعد از پیامبر کردیم که مجبور بودیم بکنیم اگر کسی بعد از این کار را تکرار کرد «من بَایَعَ رَجُلًا من غَیْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِینَ» یعنی بدون مشورت با مسلمین یک عده‌ای راه افتادند این کارها را کردند «فلایتابع» هرگز کسی دنبالشان راه نیفتد. این اتفاق یک بار افتاد و دیگر نباید تکرار بشود. بعد این جا خود ایشان هم می‌گوید «من غَیْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِینَ» یعنی تصریح می‌کند که ما با کسی مشورتی نکردیم. این هم که همه بعد از پیامبر اجماع کردند که علی نباشد حتی مشورت هم نبوده، اصحاب هم چند دسته شدند. سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حتی طلحه و زبیر همه طرف علی و فاطمه آمدند. طلحه و زبیر هم همه شان این طرف آمدند مگر این‌ها اصحاب نبودند. اصحاب چهار دسته شدند اجماعی نبود. خود جناب خلیفه می‌گوید که از این به بعد هرکس سر حکومت با کسی بیعت کند «من مشورت مسلمین» بدون مشورت مسلمین تصمیم بگیرند یک عده خاصی و همین طوری با شتاب و این کارها را بکنند از آنها اطاعت نکنید بلکه «ولا الذی تابعه» نه دنبال او راه بیفتید نه دنبال پیروانش راه بیفتید «تَغِرَّةً اَنْ یُقْتَلَا.» مجازات او هم اعدام است. دقت کردید که جناب خلیفه دوم در صحیح بخاری چه می‌گوید؟ این حرف بنده نیست عالم سنی دارد به آن عالم دیگر می‌گوید شما بدانید که آنچه که فاطمه(س) اعتراض کرده خود خلیفه دوم طبق احادیث صحیح ما خود ایشان هم بعداً پذیرفته است. گفته ما یک اشکالی کردیم دیگر این کار نباید بشود هرکس بکند حکم او اعدام است او را بکشید. خب این شیوه یعنی چی؟ یعنی این شیوه اضطراری بود، ناگهانی بود، بدون مشورت بود ایشان همین کتاب بخاری را شرح کرده در توضیح این عبارت می‌گوید که کجاها در فقه ما می‌گویند حکم اعدام است؟ مثلاً می‌گوید عمل قوم لوط همجنس بازی حکمش اعدام است. یا حدیث «من اطاع بهیمه» این آدم‌هایی که با حیوانات روابط جنسی برقرار می‌کنند. حالا سابقاً ما این‌ها را می خواندیم می گفتیم مگر چنین کارهایی می‌شود؟ الان در دنیا این‌ها جزو پزهای روشنفکری است. همجنس بازان و روابط جنسی با حیوانات. آن وقت‌ها چند وقت پیش دیدم یکی با خر ازدواج کرده و رسماً لباس عروس و داماد پوشیده بودند احتمالا از قبل هم با هم دوست بودند! 120- 130 عضو کنگره آمریکا رسماً اعلام کردند همجنس باز هستند. همین الآن هم بر آمریکا و بر دنیا قوم لوط حاکم است.

ابن اثیر می‌گوید مگر در روایات خود ما نقل نمی‌کنیم که «حدیث من وجدتموه یعمل عمل قوم لوط فاقتلوه حدیث من اطاع بهیمة فاقتلوه، حدیث و من خرج و امرالناس جمعاً یرید تفرقهم فاقتلوه.» کسان مردم را به جان هم بیندازند و جنگ داخلی راه بیندازند حکم آن اعدام است. «و قول عمر تقر أن یقتلاه» و این که خلیفه دوم عمربن خطاب گفتند که هرکس به شیوه­ای که بعد از پیامبر عمل شد دوباره خواست تکرار کند حکم او اعدام است. خب یعنی چی؟ ابن­اثیر می­گوید یعنی ما پذیرفتیم آن روش، روش درستی نبوده یک خطایی بود ولی اضطراری بود مجبور شدیم. خب دقت کنید اینها بحث­های مهمی است. یک عالم سنی به آن عالم دیگر می­گوید که این تعبیر که «هذه البیع جدیره أن تکون مهیج الشر و الفتنه» بیعتی که بعد از آن گفتند تمام شد ولی تمام نشد. عواقب آن تا همین الآن ادامه دارد. مسئله تمام نشد. این مسئله­ای نیست که بگوییم فاطمه اشتباه کرد اعتراض کرد! فاطمه اعتراضش درست بود اما آن واجب­تر بود. فاطمه حرفش درست بود. «إن الامامه یوم السقیفه» می­گوید رهبری و حاکمیت در روز سقیفه که از آن جا به بعد بخصوص اعتراضات حضرت زهرا(س) شروع می­شود «مالت أذا تولی ألانفس» به این سمت رفت که یک مرتبه همه بعد از پیامبر(ص) هوس حکومت کردند! یک دفعه بعد از پیامبر همه هوس حکومت کردند. «مال» یعنی تمایل «إلی تولیها» یعنی ولایت «الانفس» یک مرتبه همه هوس افتادند گفتند چرا ما نه؟ ما با فلانی چه فرقی داریم؟ «و ذلک کَثُر فیه تشاجر» پیامبر(ص) در بستر بود بوی این آمد که ایشان دارد میرود مشاجره­ها و پچ­پچ­ها راه افتاد. دعواها راه افتاد و کم­کم صداها بالا رفت. «فما قلتها ابوبکر الا انتزاعاً إلی ایدی و اختلاسا» خلیفه اول برای این که دعوا تمام شود ده­ها دست برای قدرت بلند ­شد برای این که زود دعوا تمام گرفت که آقا گرفتیم تمام شد سراغ کارتان بروید. این تعبیر جناب ابن­اثیر عالم بزرگ اهل سنت است که خلیفه دوم سریع می­گوید «کانَ بَیعَةُ أَبِی بَکرٍ فَلْتَةً» یک اتفاق ناگهانی بود افتاد شاید یک لغزشی بود یک کاری بود نباید می­شد ضربتی «و قلّها شرّها» خدا این امت را حفظ کرد با این که این اشتباه و این وضعیت اتفاق افتاد «فمن عاد إلی مثلها فاقتلوه» هرکس خواست این کاری که ما در سقیفه کردیم تکرار کند او را بکشید. حکم او اعدام است. حالا ما استثناء بودیم. بعد می­گوید مگر خلیفه اول یکی دو سال بعد در آخر عمرش مگر خود ایشان نگفت باز در منابع اهل سنت هست که ای کاش آن روشی که اتفاق افتاد کاش نمی افتاد و آن برخوردی که با فاطمه کردیم کاش نمی­کردیم. بعد خود خلیفه اول هم گفت این روش درست نبوده است. این­ها حرف­های این عالم سنی است یعنی علمای بزرگ سنی سر این قضیه بحث می­کنند.

و اما بخش آخر عرایضم. ببینید وقتی رژیم پهلوی را آوردند می دانید که رضاخان بیسواد بود، معتاد بود، قمارباز و لات محل بود به او رضا شصت­تیر می­گفتند! چون در ارتش قزاق شصت تیر را خوب می­زد. رئیس ارتش قزاق روس­ها بودند بعد انگلیسها آمدند حاکم شدند و با همین ارتشی که روسها آن زمان قاجار ساختند انگلیسها با همین ارتش کودتا کردند رضاخان را آوردند و کل ایران را گرفتند. آن زمان در شوروی و روسیه انقلاب شد کمونیستها آمدند ارتش روسیه تزاری شکست خورد و ارتش او از بین رفت رژیم سقوط کرد نصف ایران برای روسها بود و نصف دیگر آن برای انگلیس­ها، یک مرتبه کل ایران دست انگلیسها افتاد جنگ جهانی اول هم بود نفت هم کشف شده بود. انگلیسها از این طرف بعد از جنگ ترکیه و عراق را گرفته بودند. عثمانی شکست خورده بود. از آن طرف هم افغانستان و هند و پاکستان را گرفته بودند هرات و افغانستان و پاکستان را از ما جدا کرده بودند. بعد با کودتای پهلوی کل ایران را گرفتند. خب اینها که آمدند یکی از اولین چیزهایی که با آن... البته اول نمایش اجرا می کرد می دانید رضاخان برای این که سر مردمرا کلاه بگذارد و علما را کنار خودش نگه دارد. اول آمد عزای امام حسین را در ارگ دولتی که زمان مشروطه به بعد یک مدت تعطیل شده بود باز کرد. هیئت راه می­انداخت برای حضرت زهرا(س) عزا می گرفت. همین رضاخان برای سیدالشهدا(ع) پابرهنه جلوی هیئت گِل روی سرش می مالید راه می افتاد عزاداری می کرد و به عزاداران امام حسین آب می داد و می گفت سربازان بایستند غذا و آب بدهید. می گفت شعار بدهید که اگر در کربلا قزاق بودی حسین­بن­علی تنها نبودی. اینطوری آمد کلاه مردم را برداشت و بعضی از علما تقریباً فریب او را خوردند مدرس و امثال مدرس مدام به علما نامه نوشتند که این بازی است جمهوری اش بازی است عزاداری اش هم بازی است. دارد کلاه ما را برمی دارد بعضی از علما متوجه نشدند و بعضیها هم متوجه شدند و گفتند از این وضع هرج و مرج و بدبختی بهتر است. حالا انگلیسها آمدند حاکم می شوند یک کم جمع و جور می شود از انقلاب مشروطه به بعد این مردم دیگر روی آسایش ندیدند. مدرس می گفت بعد از این هم روی آسایش نخواهید دید بدتر می شود. هرج و مرج و دیکتاتوری بدتر می­شود و همین اتفاق هم افتاد. حالا ببینید کارهایی که کرده، انگار یزید این دوران آمده حاکم شده است. رضاخان رژیم پهلوی و انگلیس آمدند حاکم شده­اند شاید تنها حاکمی که در تاریخ ایران دست نشانده اجنبی است پهلوی است. قبلاً شاهان ایران ولو مستبد بودند، هرچه بودند دست نشانده خارجی نبودند. این اولین حکومت ایران بود که خارجیها سر کار گذاشتند. همه حکومت­های قبلی تظاهر می کردند که مذهبی و مسلمان هستند. این اولین حکومتی بود که در تاریخ ایران صریح علیه اسلام شمشیر کشید. می دانید ایران حتی قبل از اسلام هم حکومتش مذهبی بوده است یعنی هیچ وقت حکومت ضد دینی و غیر دینی نداشته است. حتی زمان ساسانیان، زرتشت دین رسمی بوده و حکومت ساسانی یک حکومت مذهبی است و قدسیت دینی قائل بودند از هخامنشی به بعد همین طور همه. حکومتهای ایران حتی قبل از اسلام هم ضد دینی و غیر دینی خودشان را تعریف نمی کردند. منتهی دینهای انحرافی، خرافی و سوء استفاده از دین. شاهان ایران هم همینطور. هم می گفتند مذهبی هستند و هم قاجار روضه امام حسین می گرفت و هم مملکت می فروخت! این اولین حکومتی است که علناً آمد فاحشه خانه­ها و شرابخواری را علنی باز کرد و حمایت کرد و عزای امام حسین و عزاداری حضرت فاطمه(س) را کم کم ممنوع کرد. می دانید اول که کودتا کرد گفت مشروب فروشی­ها تعطیل. فاحشه خانهها تعطیل. بعد که مسلط شد خودشان شروع کردند فاحشه خانه و مشروب فروشی در همه شهرها دایر کردند و خط هم خط غربیها و انگلیسیها بود بعد هم آمریکایی و بهائی­ها، صهیونیست­ها و یهودی­ها. تشویق هرزه­گی. اولین حکومتی که در تاریخ به حرم و مسجد حمله کرده است حکومت پهلوی بود. به مسجد گوهرشاد حمله کرد در انقلاب 57 هم رگبار را به سمت گنبد امام رضا(ع) و حرم بستند. این کار را ارتشهای اشغالگر کرده بودند مثلاً روسها زمان تزار، روسهای تزاری آمده بودند همین کار را کردند مردم جلویشان در حرم مقاومت کردند اینها حرم را به توپ بستند ولی حکومت داخلی ایران اولین بار این کار زمان پهلوی و رضاخان شده است. به خانه خدا حمله کرد. این مسجد گوهرشاد طبق نقل خود آن­ها که این بزرگترین نهضت مقاومت حجاب و دفاع از شرف اسلام و شرف زن در همین مشهد شد که طبق بعضی از نقل­ها حدود 2 هزار نفر کشته و مجروح و مفقود شدند. نقل کردند که حدود 56تا کامیون آدم زنده و شهید و نیم­جان را بردند که در گورهای دسته جمعی دفن کردند که هنوز هم اغلب اینها معلوم نیست که کجا دفن هستند. فقط بعداً گفت آن­هایی که جزو دفن کننده­ها بودند گفتند وقتی این­ها را دفن می­کردیم بعضیهایشان می گفتند ما زنده­ایم! ما زنده­ایم دارید روی ما خاک می­­ریزید! فرمانده ما می­گفت می دانیم زنده­اید و روی آن­ها خاک می ریختیم.

خب اول عزاداری فاطمه(س) کرد بعد کم کم که حاکم شد 1311 رسماً علیه حجاب و علیه عزاداری قانون گذراند. خیلی جالب است با این دوتا درمی­افتند. یکی با عزاداری و ذکر مصائب اهل بیت دشمن هستند می گویند اسم فاطمه و حسن و حسین و اهل بیت را نبرید. روضه نخوانند و عزاداری نکنند. یکی با مسلئه حجاب و خانواده و عفت زن. دوتایی­اش را هم با قانون اجرای کرد. یکی بی حجابی اجباری با قانون، قانون نوشتند بعد دو – سه سال بعد دید مردم مقاومتکی کردند ولی همه به صحنه نیامدند فقط شیعه­های دسته اول بودند. سه سال گذشت 1314 گفت دیگر هیئت امام حسین، هیئت عزاداری برای اهل بیت ممنوع! کسی دیگر حق ندارد دسته عزاداری راه بیندازد. دسته ممنوع شد. باز دید که شد گفت این کار را هم کردیم شد. دو سال بعد 1316 گفت کلا روضه اهل بیت و بخصوص روضه امام حسین(ع) حتی در خانه­ها ممنوع! در مسجد که هیچی. در خانه هم ممنوع است. یعنی اگر سه نفر – چهار نفر توی زیر زمین خانه شان می­رفتند آهسته عزای امام حسین(ع) و عزای فاطمه(س) را می گرفتند این­ها می­فهمیدند به آن خانه حمله می­کردند. شما از پدربزرگهای امثال پدربزرگهای ما که آن زمان بودند خیلیهایشان از دنیا رفتند اگر کسی مانده بپرسید می­گفتند گاهی در زیر زمین آن پایین، سرد، زمستان، ترس، سه – چهار نفری خودمان جمع می­شدیم یک سماوری را با صدای پایین تا می­گفت السلام علیک یا اباعبدالله همه زیر گریه می­زدند با همان سلام اول گریه می کردند منتهی صدای گریه مان را پایین می­کشیدیم که نفهمند چون حتی توی خانه­ها حمله می­کردند. آنهایی که گفتند ما دینی هستیم ما به سیاست کاری نداریم! خب سیاست به شما کار دارد. دین تو اگر با سیاست کاری ندارد سیاست با دین تو کار دارد هم سراغ ناموس تو می­آید و می­گوید بی حجاب باشی! بعد می گوید روضه هم نخوان! بعد می گوید حتی توی خانه ات هم حق نداری روضه بخوانی! خب تو که گفتی دین از سیاست جداست ما به سیاست کاری نداریم. آن ها ولی نمی گویند سیاست از دین جداست. آن­ها سراغ خصوصی­ترین مسائل دینی­تان هم می­آیند. تفکیک دین از سیاست، این شیعه لندنی که می­گوید آقا ما می­خواهیم عزاداری کنیم امام حسین را سیاسی نکنیم. خب نادان اصلاً عاشورا سیاسی است. عاشورا دعوا سر چیست؟ سر بیعت با حکومت است. آقا می خواهیم ولایت مولا(ع) را یک عید غدیر بگیریم آن را سیاسی­اش نکنید. غدیر چیست؟ غدیر بحث حکومت است. چون غیر حکومت آن را که همه قبول داشتند ولایت به معنای محبت را که همه قبول داشتند همه می گفتند علی را باید دوست داشته باشیم. کسی نگفته که دشمن علی باش. ولایت به معنای سیاسی­اش بود که مخالفت شد. آقا نیمه شعبان می­خواهیم شربت بدهیم و چراغانی کنیم دیگر امام زمان را سیاسی نکنید. خب نیمه شعبان چیست مهدی می خواهد چه کار کند؟ ما منتظر چه چیزی هستیم؟ عدالت جهانی، عدالت سیاسی نیست؟ اصلاً می گویند شما منتظر روزی باشید که یک انقلاب جهانی می­شود و تمام حکومت­های فاسد عالم سرنگون می­شوند این سیاسی نیست؟ پس چه سیاسی است؟ آقا دیگر مولا را سیاسی نکنید! فاطمه زهرا را بگذارید ما می­خواهیم با آن عشق شدیم. فاطمه(س) چرا شهید شده و بر سر چه موضوعی؟ مسئله سیاست و حکومت بود. گفت این سبک حکومت درست است نه آن سبک. حسین و علی و فاطمه را می خواهند برای این که اظهار محبت کنند و زود به بهشت بروند! منتهی به شرطی که این­جا هم کاری نکنند! این­جا کباب بخوریم، آن جا هم کباب بخوریم! ولی یک شیعه­ای هم هست که امثال این سلیمانی­ها و این بچه­ها و این شهدا و مبارزین می­گویند این­جا کباب نخوریم بلکه کباب بشویم! بله این­جا کباب آن جا کباب! منتهی این­جا کباب می شویم. دیدید از سلیمانی فقط دست و انگشترش مانده بود کباب شد ولی واقعاً این­ها را کباب کرد همانطور که حسین­بن­علی ظاهراً کباب شد، تکه تکه شدند ولی حسین را این ها تکه تکه کردند. الآن ظاهراً فاطمه زهرا(س) مفقودالجسد است، مفقودالمزار است. ظاهراً فاطمه(س) مفقودالاثر است ولی این­ها در طول تاریخ مفقودالاثر هستند. آن­هایی که می گویند با دشمن برد برد مثل این است که بگویی حسین و یزید یک طوری کنار بیایند که هر دو راضی بشوند. خب یزید راضی نیست الا به قتل حسین. حسین راضی نیست الا به سرنگونی یزید. چگونه برد- برد؟ برد- برد در بازار است. بله در تجارت باید برد – برد شد. آقا ما معامله می­کنیم هم تو سود کن هم من. این درست است. اسلام در بازار و روابط دوستانه طرفدار برد – برد است نه که با دشمن برد – برد! برد – برد با ظالم! که تهش شد برد برد! همه­اش را برد. تهش شد باخت – باخت. هم چوب را خوردی هم پیاز را. هم هسته­ای را تعطیل کردی و هم تحریم­ها بیشتر شد نه چرخ اقتصاد چرخید و نه چرخ هسته­ای هر دوی آن را خواباندیم. شما می­دانید یک معنی دیگر این تشییع سلیمانی چه بود؟ مردم بین ذلت و عزت انتخاب کردند. این سلیمانی و سپاه قدس نماد چه بودند؟ نماد عزت و قدرت. با روح انقلابی می­ایستیم و شما را از عراق و سوریه و لبنان و غزه و یمن و از همه جا بیرون می ریزیم ولو کباب بشویم. ده­ها میلیون آدم دیدید چطور آمدند؟ اصلاً چه کسی باور می کرد؟ در خود آمریکا مردم آمریکا و روشنفکرانش عکس قاسم سلیمانی را دست­شان گرفتند. از ژاپن تا آمریکا در 5 قاره مردم دنبال عزت هستند نه ذلت. مردم دنبال مقاومت فاطمی و حسنی و حسینی هستند. پهلوی می­گرفت و می­گفتند اگر در خانه­مان روضه حضرت زهرا و روضه سیدالشهداء(ع) می­گرفتیم می­گرفتند می­زدند ریش­ها را می­تراشیدند کتک می­زدند و حبس و زندان یا تبعید می­کردند. آن آخر کاری­ها که بی­شرف رضاخان تقریباً یک سال مانده بود به آخر مثلاً 1319 شاهکار کرد شب عاشورا فاحشه­ها و مطرب­ها را سوار چندین کامیون کردند وگفتند توی خیابانها بروید و این عزاداری همه مردم را غمگین می­کند و جامعه افسرده می­شود جشن بگیرید. فاحشه­ها را توی ماشین کامیون­های سرباز انداختند شب عاشورا سال 1319. یک عده مطرب و رقاص جشن گرفتند و گفتند بگذارید مردم شاد باشند و نشاط داشته باشند مردم ما این­قدر گریه نکنند غصه نخورند. این جنایت ها تا آخر بود. این انگلیس و آمریکا همین هایی که تا الآن دشمن ما هستند همان موقع بر ایران مسلط بودند همین کار را می کردند. دهه 50 بچه های ما از ایران بیرون تان کردند و دهه 90 از منطقه دارند بیرون تان می کنیم. یزید در کربلا چادر از سر دختران پیامبر کشید. حکومت پهلوی هم همین کار را کرد هیچ حکومت دیگری این کار را نکرده است. پهلوی عزاداری را هم ممنوع کرده است یعنی گذراند دیگر. مادربزرگ مرحوم ما می گفت ما چند سال از خانه بیرون نیامدیم حتی اگر می خواستیم میهمانی یا حمام برویم با چوب و چماق می­زدند از سرمان حجاب برمی­داشتند. ما چند سال در خانه خودمان را حبس کردیم. بعد غرب می­گفت ما داریم ایران را مدرن می­کنیم! شعار دموکراسی و حقوق بشر می­دهند و بزرگترین جنایات را می­کنند. یکی از روضه­خوان­های آن موقع می­گفت آمدند من را گرفتند زدند برای این که روضه حضرت فاطمه(س) و سیدالشهداء(ع) خوانده بودم ما را به 4 طبقه بردند. این 4 طبقه بلندترین ساختمان مشهد بود که از همان موقع به آن 4 طبقه می­گفتند. می­گفت مفصل کتک می­زدند و یکی دو ماه بازداشت بودیم بعد هم ریش­هایم را تراشیدند قبایم را قیچی قیچی کردند و از من امضاء گرفتند که اگر یک بار دیگر روضه بخوانی ولو در یک روضه مجلس خانگی برای 4- 5 نفر آدم دیگر حساب تو با ماست. یکی دیگر از این­ها می گفت ما را توی زندان لای چاقوکش­ها بردند آن افسر نگهبان کلانتری آمد توی زندان یکی یکی می پرسید که تو چه کار کردی؟ تو چه کار کردی؟ وقتی من را معرفی کرد می­گفت این دزد است این 6 نفر را کشته! این بی­ناموسی کرده! این هم روضه خوان است! بعد می­گفت از همه بدتر با من روضه­خوان برخورد کرد. آن­ها خوب­هایش بودند به من فحش داد! یک موقعی آقای طالقانی از خیابان رد می­شد دید چادر از سر یک زنی برداشتند و همه مردم هم ایستادند می­گویند نچ نچ خیلی کار بدی است! طالقانی گفت همین نچ نچ؟ رفت جلو - شیعه شماره یک -آن یی

زد توی گوش آن پاسبان که دست از ناموس مردم بردار. این شیعه شماره دو می­شود. نواب صفوی و فدائیان اسلام این­طوری بودند. می­دانید چقدر زن کشته شد. حالا فقط مسجد گوهرشاد را می­بینند که مردها و زن­ها برای دفاع از کرامت زن و دفاع از حقوق و شرف کشته شدند. می­دانید این­ها چون توی خیابان­ها می­زدند چقدر زن­ها سقط جنین کردند؟ کتک خوردند. افتادند ضربه مغزی شدند. زیر چماق معلول شدند کشته شدند. می­گفت جا نبود به اسم این که تنها جایی که می­توانستند دور هم جمع بشویم که این­ها شک نکنند حمام بود! بقچه­ها را زیر بغل­مان می­گذاشتیم صبح­های جمعه یا روزهای دیگر حمام می­رفتیم چهار – پنج نفری دور هم می­نشستند یک کسی یک روضه­ای می­خواند. این­قدر دیکتاتوری و خفقان بود. وقتی که غربی­ها این­جا حاکم بودند می­گفت در روستای ما، ما فقط در حمام می­توانستیم مسجد که نمی­توانستیم برویم. می­گفت بارها به مسجد حمله می­کردند. یعنی اصلاً حرمت مسجد نمی­فهمند با لگد می­آمدند روی فرش­ها استخوان­ها و قوری را می­شکستند صورت چند نفر را می­شکستند خونین ومالین می­کردند و چقدر افرادی که دق کردند یعنی موارد مکرر داریم که بعد از چند ماه طرف از خانه بیرون آمده پدرش مرده بوده داشته می­رفته مده

آ»ئ یگرفتند او را زدند حجاب از سرش برداشتند بیهوش شده غش کرده بعد نقل می کنند که ایشان بعد از این که خانه رفت دق کرد یعنی این قدر غصه خورد که چرا توی خیابان جلوی مردها بی حجابش کردند دق کرد و گفت و شوهرش چند ماه بعد مرد. از این قتل های خاموش هم زیاد دارند. حتی چندتا از این مأمورین حکومتی صدرالاشراف می گفت که رضاخان گفت که اول باید خودتان بی ناموس بشوید زن هایتان بی حجاب بیایند تا بعد زنان را مجبور کنیم. می گوید که خانم من خانم محجبه ای بود گفتم از بالا دستور دادند که باید بی حجاب به جشن برویم. خانمم زیر گریه زد و گفت من اصلاً این کار را نمی­کنم گفتم اگر نیایی من را می­گیرند و به زندان می­برند و تبعید و سربه نیست می­کنند بعد خانمم گفت پس من را طلاق بده که من دیگر زن تو نباشم و به تو فشار نیاروند. گفت به خانمم گفتم اگر الآن طلاق هم بگیریم می­گویند مصلحتی است. می­گوید من خانمم را مجبور کردم بردم البته بی­حجاب نشد فقط چادرش را کنار گذاشت ولی حجاب اسلامی را داشت ولی همین را راضی نبود. می­گوید وقتی برگشتیم ایشان نه دیگر با من حرف زد نه از خانه بیرون رفت و از غصه دق کرد و مرد. ما از این­طور چیزها زیاد داشتیم. زنانی که در خیابان مقاومت کردند آمدند روی آن­ها نفت ریختند و زنده زنده آن ها را سوزاندند که بقیه درس عبرت بگیرند ولی این مقاومت ادامه پیدا کرد. می­خواهم بگویم یکی با عزای اهل بیت(ع) و یکی هم با حجاب. می خواهم بگویم این­ها اولین چیزهایی است که اهل بیت(ع) و مسئله خانواده و کرامت زن. این­ها جز اولین چیزهایی است که با او درمی­افتادند. همین الان هم این VOA و BBC برنامه­هایی ثابت دارند یکی علیه حجاب که آی روسری هایتان را بردارید و یکی هم علیه حبّ اهل بیت و ذکر اهل بیت(ع). همین الآن هم خط­شان همین است آن موقعی که بر ایران حاکم بودند با تفنگ و شلاق می­کردند حالا با رسانه و ماهواره و فضای مجازی همان کارها را دارند می­کنند. اجمالاً این بخشی از مسائلی است که در آن زمان اتفاق افتاد.

فاطمه چه بود چه کرد؟ نام و ذکر اهل بیت(ع) چه بود؟ انقلابی بودن منهای ذکر فاطمه، جنگ قدرت و سیاست­بازی می­شود. دو گروه این را قبول ندارند. یکی دشمنان دین؛ که می­گویند دشمنان دین چه ربطی به سیاست دارد بروید برای فاطمه فقط عزاداری کنید. اصلاً به جای 4تا و 6تا، 8تا دهه فاطمیه بگیرید ولی به سیاست کاری نداشته باشید. یزید گفت قرآن بخوانید ثواب کنید حرف نزنید گناه دارد! این یک بحث.

یک عده هم از طرف ما هستند. شیعه مذهبیِ آخوندِ هیئتیِ منبریِ حتی مرجع؛ می­گوید عزاداری بکنیم حب اهل بیت(ع) باشد سرور ما سرور اهل بیت(ع) و غم ما غم اهل بیت(ع) بعد معنی­اش را هم نمی­فهمد چیست؟ فکر می­کند سرور ما، جشن تولد برای ائمه(ع) و غم ما هم عزاداری برای ائمه(ع)، در حالی که معنی­اش فقط این نیست. اهل بیت(ع) می­گوید ببینید ما کجا شاد بودیم و فرح داشتیم و کجا موافق هستیم ما کجا محزون هستیم و غم داریم؟ شما اگر شیعه ما هستید شادی و غم­تان باید مثل ما باشد نه این که شادی­تان سر به دست آوردن پول و کلاهبرداری باشد و غم­تان هم برای از دست دادن دنیا باشد. منظور این است که شیعه کسی است که با شادی ما شاد بشود و با غم ما غمگین، معنی­اش این است و بله یکی از مصادیق آن هم عزای اهل بیت(ع) است. اما نه این که کل آن فقط این است و بقیه­اش دیگری خبری نیست. من می­خواستم راجع به نسبت دعای ندبه با مفاهیم انقلابی بحث کنم که دیگر فرصت نیست. این دعای ندبه یکی از انقلابی­ترین دعاهای تمام جهان است در عین حالی که معنوی­ترین است. سراسر این دعای ندبه که طبق روایت مشهور از امام صادق(ع) نقل شده، و بعضی­ها هم گفتند از خود حضرت است، این دعای ندبه حداقل 6 فراز دارد که همه­اش دعوت به انقلاب و مقاومت و احیا و بالا بردن پرچم جهاد و شهادت است که دیگر فرصت نیست.فافطمه فاط

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha